این فیلم همانطور که گفته شد دومین فیلم نیما
جاویدی، با بازی نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار و ستاره پسیانی در بخش مسابقه سیوهفتمین
جشنواره فیلم فجر حضور داشته و حالا به اکران عمومی درآمده است.
با دیدن اولین سکانس سرخپوست خیلی زود متوجه میشوید که با فیلمی جذاب و پرکشش روبهرو
هستید؛ سکانسی که شبیه نابترین تصاویری است که در فیلمهای برتر دنیا میبینید.
سربازهایی زیر باران شدید که به صورت رگبار از آسمان به زمین میبارد، چوبه داری
را از جای درمیآورند. در همین سکانس، با تصاویری عجیب اما زیبا روبهرو میشویم و
از همین سکانس هم متوجه میشویم که در فیلم سرخپوست، موسیقی و دوربین دو یار
جدانشدنی فیلمساز در مسیر روایت قصهاش هستند.
بیشتر بخوانید:

روایت فیلم سرخپوست مربوط به سال ۱۳۴۷ است. یک زندان قدیمی باید برای تخریب خالی شود. همزمان با پایان تخلیه زندان، رئیس زندان که اسمش سرگرد نعمت جاهد است (با بازی نوید محمدزاده) با توجه به فعالیت چندین سالهاش و با پادرمیانی مقامی ارشد (با بازی مانی حقیقی) ترفیع گرفته و قرار است رئیس شهربانی شود. رئیس زندان خوشحال از ترفیع فقط باید زندان را تحویل دهد و سر پست جدید برود که مطلع میشود در گیرودار تخلیه زندان یک زندانی فرار کرده است؛ یک زندانی با حکم اعدام معروف به احمد سرخپوست. به این ترتیب، وضعیت باثبات از طریق ایجاد یک گره بحرانی میشود.

همزمانی شنیدن خبر ترفیع و خبر گریختن یکی از زندانیها، باعث میشود که وارد دنیای فیلم شویم تا ببینیم سرگرد جاهد با موقعیتی که در آن قرار گرفته است چه میکند؟ شخصیت آرام و جدی او در کنار ذکاوتی که دارد، باعث میشود که دنبال کردنش برای ما جذاب شود. نه تنها سرگرد بلکه زندانی رقیب او یعنی احمد سرخپوست، با وجودی که او را نمیبینیم، از زبان دیگران باهوش معرفی میشود و به نظر میرسد سرگرد برای گیر انداختن او کار دشواری را دارد.
تقابل دو شخصیت باهوش بستری را فراهم میکند که ارتباطمان با فیلم قطع نشود و همواره منتظر اقداماتی غیرمنتظرهای از سوی هریک باشیم. در این میان شخصیت مددکار (با بازی پریناز ایزدیار) نیز به روند قصه اضافه میشود تا ما با حضور او، اطلاعاتی از گذشته سرخپوست که ظاهراً بیگناه بوده است به دست بیاوریم و همچنین تضاد درونی شخصیت سرگرد نیز برایمان بیشتر جلوه کند.
سرگرد در عین اینکه به ظاهر شخصیتی بداخلاق و عصبی دارد، وجه عاطفیاش در تقابل با مددکار تحریک میشود. همینطور دوراهی پیشروی او نیز با اصرارهای مددکار مبنی بر رها کردن سرخپوست روشن میشود. سرگرد یا باید سرخپوست را به هر قیمتی تحویل دهد و مقام جدیدش را به دست آورد یا اینکه به خوی انسانی خود رجوع کند و یک انسان بیگناه را آزاد سازد. این نکته باعث میشود تا مخاطب دلیلش را برای ادامه تماشای فیلم به خوبی بداند و سرگرد را در مسیر انتخاب بین این دوراهی بهوجودآمده دنبال کند.

از نکاتی که میتوان درباره این فیلم مطرح کرد نقش متفاوت نوید محمدزاده است. او برخلاف سایر نقشهایی که تا به حال بازی کرده این بار در سرخپوست نقشی جدید از خودش به نمایش گذاشته است و به نظر منتقدان توانسته به خوبی از پس آن بر بیاید و همچنین تواناییهای تازهای را از او نمایان کرده است. محمدزاده نشان میدهد که قدرت بازی او فراتر از یک بازی بیرونی و کاملاً آزادانه است و در این فیلم در نقش یک سرگرد درونگرا با بازی کاملاً کنترلشده نیز میتواند خود را به اثبات برساند.
نکته مثبت دیگر این فیلم این است که کارگردان، با حبس کردن دوربینش در دالانهای تنگ و تاریک و تمامنشدنی زندانی متروکه، نبرد جاهد برای پیدا کردن سرخپوست را به تصویر میکشد، هوش او را در مقابل هوش سرخپوست به محک میگذارد و با واردکردن کاراکترهای فرعی در موقعیت مناسب، هرلحظه این کشمکش و جستجو را جذابتر میکند و بیننده را تا پایان فیلم با خود همراه میکند.

به بیان دیگر سرخپوست با چنان ضرباهنگی پیش میرود
که زمان از دست بیننده خارج میشود، تدوین آنقدر نرم و زیرکانه عمل میکند که
بیننده تبدیل میشود به چشمان جاهد، همراه او نظربازی میکند، همراه او در
راهروها، موتورخانه و رختشویخانه زندان به دنبال سرخپوست میگردد و در زندان بزرگ
و خالی فیلم پرسه میزند. از دیگر نکات مثبت فیلم سرخپوست این است که کار دکور و
طراحی صحنه این فیلم یکی از بهترین اتفاقات آن به شمار میآید. نوع طراحی زندان در
این فیلم که بیشتر صحنهها در آن اتفاق میافتد باعث میشود که بهراحتی بتوان
زندانهای آن دوران را در ذهن تداعی کرد.
خلاصه که همه این توضیحات را نوشتیم تا برایتان بگوییم تماشای فیلم سرخپوست را از
دست ندهید که تجربه دلنشینی را در سینما برای شما رقم خواهد زد. در ضمن این نکته
را هم مطرح کنیم که این فیلم مناسب خردسالان و کودکانتان نیست. پس حتماً قبل از
رفتن به دیدن این فیلم فکری به حال آنها کنید تا آرامش و تمرکز دیگر بینندهها را
در سالن سینما بههم نزنید.