یکی از آفات استفاده در حجم انبوه از گوشیهای هوشمند در ایران را تنها و تنها میتوان پایینتر آوردن سرانه مطالعه دانست.
وضعیت کتاب و مطبوعات که در رکود به سر میبردند با ظهور رسانههایی که معمولاً محتوای رایگان و البته در بسیاری موارد بیمغز و در حد شایعه تولید میکنند و بهراحتی در اختیار همگان قرار میدهند اکنون در شرایط بدتری قرار گرفته است.
بیشتر بخوانید:
پیش از شروع تعطیلات نوروزی، کمپین «کتاب عیدی بدهیم» شروع به کار کرد تا بتواند کمکی در راستای فرهنگ مطالعه باشد و نویسندگان و اهالی فرهنگ هم با انتشار و تبلیغ برای این کمپین فرهنگی سعی میکردند محصولات موردنظر خود را در این حوزه به دیگران معرفی کنند، ولی این پرسش مطرح میشود که آیا بهتر نیست پیش از هر چیزی، کمپینی راهاندازی شود که میزان استفاده از رسانههای مجازی و فضای مجازی را محدود کند زیرا با توجه به نرخ بالای استفاده از گوشیهای هوشمند و اینترنت همراه که طبق آمارهای ارائهشده بیش از 53 میلیون نفر ایرانی از آن بهره میبرند، فرهنگ مطالعه دستخوش دگرگونیهای نامطلوبی شده است.
آمارها نشان میدهند در ایران 88 میلیون تلفن همراه فعال تا سال 1396 وجود داشته که این آمار بهسرعت در حال افزایش است. با توجه به اینکه تعداد ایرانیان در خوشبینانهترین حالت از مرز 81 میلیون نفر نمیگذرد، باید دید این حجم اضافه استفاده که بیش از تعداد افراد جامعه است چگونه مورد بهرهبرداری قرار میگیرد؟
عمومیتبخشی به حرکتی فرهنگی با استفاده از چهرههای شناختهشده در جامعه میتواند تا حدی در بالا بردن میزان مطالعه مؤثر باشد اما بیشک راهحل اساسی نیست و تأثیری پایدار نخواهد داشت.
بحران نشر و ازدحام آثار بیکیفیت
همه از صف گوشت و گرانی پیاز فریاد برآوردهاند و نویسندگان و ناشران که پیش از این هم بسیار از گرانی کاغذ و چاپ و نبود بازار مناسب ناله سرمیدادند دیگر صدایی برایشان نمانده و حنجرهای ندارند.
در هجوم دنیای مجازی و لشکر تا دندان مسلح وسایل ارتباط جمعی هوشمند، لشکر دنیای مطالعه و کتابخوانی با سربازان زخمی و معلول خود توان مقابله ندارد. از این جملهاند ناشرانی که اغلب دیگر نه خود چیزی از ارزش محتوای مکتوب درمییابند و نه ممیزی وجود دارد که در نقش مشاور آنها را به سمت چاپ آثار ارزشمند سوق بدهد، اغلب به جای پرداخت حقالتحریر، حقالمجوز میگیرند و هر اثری را با توجه به میزان و نوع هزینهکرد پدیدآورنده آن چاپ میکنند و روشن آنکه این آثار کمتر به بازار میرسند و اغلب در آن حد چاپ میشوند تا هم کاغذ کمتری مصرف شود و هم نویسنده بتواند آنها را به اطرافیان و خویشان خود با امضایی هدیه دهد و برای خود وجههای و جایگاهی دست و پا کند، حال این آثار میتوانند در زمره کلمات قصار بزرگان باشند که از موتورهای جستجو فراهم آمدهاند یا اشعار بیوجه و بیوزن.
علاوه بر گرانی کاغذ، نبود قانونی جامع و مناسب برای حق نشر (Copy Right) و سانسورهای سلیقهای دستاندرکاران بر کیفیت منابع منتشرشده تأثیر نامطلوب فراوانی گذاشته است تا سلیقه مخاطب عام در حد کتابهایی با محتوای اغلب پیشپاافتاده پایین بماند، مانند راز و رمزهای کسب ثروت یا محبوب بودن که تنها بهمنظور کسب درآمد بهصورت نسخههای کمتر قابل اجرا برای مخاطب پیچیده میشوند.

تلفنهمراه جایگزینی برای مطالعه
چرایی حضور پررنگ تلفنهای همراه هوشمند در زندگی ایرانیها اگرچه ریشه عمیقتری در جهان امروز و نیازهای انسانی انسان معاصر دارد، در جامعه ما با توجه به افراط در بهکارگیری این وسیله و اعتیاد بیش از حد به آن، معضلی است که بیش از هر جا و هر زمان در چشم خواننده صاحب تفکر رخ مینمایاند.
معاون محتوای مرکز ملی فضای مجازی سال گذشته سرانه استفاده از فضای مجازی را در دنیا چهار ساعت و در ایران بیش از هفت ساعت برآورد کرد و بر لزوم توجه به سبک استفاده از این فضا نیز تأکید کرد.
کریس فابیان، مدیر اجرایی یونیسف میگوید: «میتوانیم با یک خط تلفن همراه روشن برای افرادی که در وسط ناکجاآباد قرار دارند، به آنها حس داشتن آینده، اطلاعات، فرصت و انتخاب بدهیم.»
در جوامع درحالتوسعه و در جامعه ما بهطور خاص، کندی و کرختی در همه مظاهر زندگی بیش از پیش مشهود است، مثال ملموس آن سیستم حملونقل اغلب فرسوده که سفرهای هوایی را با تأخیر مواجه میکند یا ترافیکی که نشاندهنده آن است که وسایل حملونقل عمومی شهری کافی و مناسب نیستند یا سیستم خیابانکشیها با مشکلات زیادی روبهروست و شهرنشینی، مهاجرت از روستا به شهر، فقر و … همه و همه به رخوت و کندی و در نتیجه، درماندگی و نومیدی از رسیدن به همه آنچه میخواهیم در دنیای معاصر یا خستگی از موانع متعدد، باعث شده است که به دنیای فانتزی و مجازی رؤیاهای محققشده، یعنی رسانههای اجتماعی پناه ببریم.
آنچه اینترنت بهطور عام برای ما که نه، بلکه برای نوع بشر به دنبال داشته بالارفتن سرعت انتقال پیام و گستردگی دنیای ارتباطات فردی است، اما در گذر زمان فراموش کردهایم که فضای مجازی و سرعت تنها وسیله و ظرف هستند و این پیام است که هدف اصلی است.
آنچه امروز درگیر آن شدهایم ماندن در ظرف و رها کردن پیام است. فضای مجازی و کتاب هر دو رسانههایی هستند که قالبی برای انتقال پیام شدهاند، با گذراندن ساعتهای متوالی در فضای مجازی و بدون هدف از یک پیامرسان به پیامرسان دیگر رفتن و صفحات و لینکها را یکی پس از دیگری بازکردن تنها ذهن آشفته را آشفتهتر میکنیم و از هدف خود دور میافتیم؛ مانند آنکه هزاران کتاب با موضوعات گوناگون بخریم و از هر یک فقط صفحاتی معدود را بخوانیم.

در این فضای پرحاشیه، هر روز داستان و روایتی را به اشکال گوناگون میخوانیم تا از میان روایتهای موجود، آنکه بیش از همه با طبع هر یک از ما سازگاری دارد، بیابیم. در دریای اطلاعات و اخبار غوطهور شدهایم و هیچکس ندیده که غریقی بتواند ماهی صید کند و جز آب، آن هم شور، نصیبی از دریا ببرد.
اگر استفاده ما از دنیای مجازی تفکیکشده و محدودتر از آنچه امروز هست، باشد میتوان بهراحتی از مزایای اغلب ذکرشده آن بهره برد.
در این میان، حجم مطالبی که به اسم بریدههای کتاب در فضای مجازی منتشر میشوند بسیار جالب و شگفتانگیز است. این بریدهها اغلب در سطح بقیه مطالب ازجمله اخبار، عکسها و لطیفهها قرار میگیرند و دنیای ذهنی مخاطب را میسازند.
در بسیاری موارد مخاطب آنها را در شمار دانستههای خود قرار میدهد و تصور میکند درونمایهای که با صرف وقت زیاد برای خواندن آن کتاب میتوانست به دست آورد در این جمله کسب کرده است و دیگر نیازی به هدر دادن وقت خود برای مطالعه ندارد. آنچه از پس این همه دانستن خالی از دانایی برای فرد حاصل میشود جنون فرهیختگی است؛ آنچه میتواند حجم اظهارنظرها در قالب کامنت در اینستاگرام یا دعواها و چالشهایی را که در گروههای مختلف تلگرام یا واتساپ رخ میدهند و بحثهایی سیاسی، تاریخی، اجتماعی و غیره که همه افراد حاضر در آن، گاه حتی همعقیده با یکدیگر، به جدال کلامی میپردازند، توجیه کند.
با احتساب 7 ساعت میانگین استفاده از فضای مجازی در روز باید اذعان کرد دیگر فرصتی برای حضور در اجتماع و خانواده و بهرهگیری از دیگر روشهای ارتباطی با جهان خارج برای انسان ایرانی وجود نخواهد داشت.
همین دوری افراد اجتماع از هم که در فضای مجازی حتی نزدیکی بیش از حد تصور میشود و گریختن از مطالعه، دایره واژگانی مردم ما را بهشدت کاهش داده تا آنجا که اغلب در بسیاری موارد حجم کامنتها و پیامهای یکسان یا با کلمات بسیار معدود ذوق مخاطب را میخراشد. در این موارد میتوان به پیامهای تکراری تبریک سال نو اشاره کرد. اگر مطالعهای جامعتر از تجربه نگارنده صورت بگیرد، بیشک این محدودیت واژگانی بیش از پیش نمایان خواهد شد.
در پایان باید گفت اگرچه گریز از این فضا ناممکن است و جامعه ما نیز چون جوامع دیگر بسیاری از پیشرفتهای خود را مدیون غولهای دیجیتالی است ولی افراط، تقلید و سطحینگری در استفاده، هر دارویی را میتواند به زهر و هر راهی را میتواند به بیراهه تبدیل کند.
در نظمبخشی به موضوعات گوناگون تنها مطالعه کتاب است که توانایی از بینبردن تشویش فکری و محتوایی را به وجود میآورد. کتاب با تأمل و دقتی که در کلمات و موضوعات ایجاد میکند دایره واژگانی وسیعی را به فرد میبخشد و او را از دنیای سطحیای که رسانههای دیگر به او میدهند دور میسازد.
برای تأمل در این مبحث و کسب اطلاعات تاریخی و اجتماعی از سیر ابزار مطالعه میتوانید کتاب «اینترنت با مغز ما چه میکند» نوشته نیکلاس کار ترجمه محمود حبیبی را که ازسوی نشر گمان منتشر شده است، مطالعه کنید.