در دورهای به سر میبریم که فرزندان، مرکز جهان والدین هستند. امی مورین، نویسنده کتاب «۱۳ کاری که والدین قوی نباید انجام دهند»، میگوید باید تعادلی در زندگی خانوادگی وجود داشته باشد و در آن، والدین در رأس هرم و کودکان در طبقات پایینتر هرم قرار داشته باشند. وقتی کودکان در خانواده حکمرانی میکنند و قدرت میگیرند، تعادل به هم میریزد و در نهایت، کنترل از دست والدین خارج میشود.
در این خانوادهها، والدین برنامه زندگی روزانه، هفتگی و حتی سالانه خود را بر اساس ترجیحات فرزندان خود تنظیم میکنند و به خودشان توجه ندارند. بیشتر اوقات علاقه والدین در برنامه خانواده لحاظ نمیشود؛ چون فرزندان اعتراض میکنند، آن هم با صدای بلند. والدین میگویند گاهی صورت متعجب میشویم که فرزندانمان چقدر میتوانند خودرأی و مستبد باشند؟ خوب، شما این صدا را به آنها دادهاید و آنها هم از آن استفاده میکنند.
والدین دائما با این صدای درونی کشمکش دارند که آیا من برای فرزندانم به اندازه کافی خوب هستم؟ آیا من به اندازه کافی تجربیات خوبی در زمینه فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و خانوادگی برای فرزندانم فراهم کردهام؟ اما مگر والدین میتوانند هر آنچه برای فرزندانشان لازم است را فراهم کنند و بی عیب و نقص باشند؟
مادر به اندازه کافی خوب
برای مادر به اندازه کافی خوب بودن، لازم نیست که بیعیب و نقص باشیم. وینیکات از قید کافی برای توصیف خوب بودن مادر استفاده میکند؛ مادر به اندازه کافی خوب، به اندازه کافی از فرزند خود مراقبت میکند و نه کمتر و نه بیشتر. خود را کامل وقف فرزندش نمیکند، اما به نیازهای اساسی او مانند عشق، امنیت، احترام، تغذیه و … توجه دارد.
مادر به اندازه کافی خوب، مادر در دسترس است که به کودک احساس امنیت میدهد (البته حتی مادر شاغل هم میتواند به کودک این احساس را بدهد). اما مداخلهگر نیست که حضورش آنقدر پررنگ باشد که فرزندش فرصتی برای ناکام شدن و شکست خوردن، یا خلاقیت و راهحل آفرینی نداشته باشد. مادر ایمن و در دسترس، این احساس را به کودک میدهد که در صورت احساس خطر، میتواند به مادر خود برگردد و از او کمک بگیرد. در مقابل، کودک مادر مداخلهگر، احساس میکند که در صورت عدم حضور مادر تهدیدات زیادی وجود دارد و او قادر به مراقبت از خودش نیست. از این رو، از محدوده امن خود فراتر نمیرود و تواناییهایش هم کشف نمیشود.

مادر به اندازه کافی خوب، همانطور که از فرزندش مراقبت میکند، گاهی لازم برای او فرصت تجربه ناکامی هم بدهد. اما نباید دائماً کودک خودش را ناکام کند؛ باید ناکامیهایی را به آنها بدهید که در حد توان آنهاست، نه کمتر و نه بیشتر. در اصل، فرصت تجربه کردن شکست و پیروزی را توأمان برای آنها فراهم کنید.
بنابراین باید به عنوان مادر نقایص و کاستیهای خود را بپذیریم و بر اساس همین اساس نقایص کاستیهای فرزندانمان را هم بپذیریم. پس نباید انتظاری کمتر یا بیشتر از حد تصور از فرزندمان داشته باشیم و همچنین انتظاری بیشتر از حد توان از خودمان.
حال اگرفکر میکنید که معیارهای شما برای مادر خوب بودن خیلی سختگیرانه است، به نکات زیر توجه کنید.
در لحظه اکنون زندگی کنید
به جای اینکه دائما درباره آینده فکر کنید، از حضور فرزندان خود و بزرگ شدن آنها در لحظه حال لذت ببرید. همه والدین برنامههایی برای آینده فرزندان خود دارند، اما برای فردایی که نیامده، بیش از حد نگران نباشید.
آنها میتوانند افکار ما را بشنوند
شاید شما افکار خود را به زبان نیاورید، اما میبینید که افکارتان به وسیله فرزندتان به زبان آورده میشود. پس اگر افکار منفی دارید، لازم است که آنها را تغییر دهید. چون اگر فرزندانتان قادرند افکار شما را بخوانند، بهتر است این افکار مثبت باشند. مثل اینکه من میتوانم این کار را انجام دهم؛ کارها به خوبی پیش میرود و غیره
احساس گناه را رها کنید
طبیعی است که اگر همسالان آنها به کلاس خاصی بروند یا فعالیتی داشته باشند و فرزند شما نتواند در آن موقعیت باشد. طبیعی است که وقتی شما به کارهای خانه میپردازید یا سر کار میروید فرزندتان به مهد برود یا ساعتی با گوشی مشغول باشد. طبیعی است که سرتان شلوغ باشد و نتوانید غذایی سرشار از ویتامین و طبیعی تهیه کنید. چون شما مادر هستید، نه روبات؛ پس احساس گناه نداشته باشید.
اگر خروارها و خروارها احساس گناه دارید، خیلی سخت است که آن را کنار بگذارید. نمیتوان این کار را به یکباره انجام داد، اما میتوان آهسته این احساس را رها کرد. به این فکر کنید که شما در حد توانتان خوب هستید.
برای فرزندتان زمان خرج کنید نه پول
طبیعی است که نتوانید زمان خیلی زیادی را با فرزندان خود بگذرانید. طبیعی است اگر مجبور باشید ساعتهای زیادی را کار کنید مخصوصاً اگر سرپرست خانواده باشید یا ترجیح داده باشید که بیرون از خانه کار کنید. این ترجیح شماست و باعث نمیشود که کمتر از یک مادر خوب باشید. اما میتوانید با چیزهای کوچک فرزند خود را شاد کنید. لازم نیست انها را به سفرهای طولانی ببرید، خوراکی، هدیه و دیگر چیزهایی که به پول نیاز دارند برایشان تهیه کنید. چون آنها چیزهایی که در آینده به یاد میآورند، لحظات کوتاه اما خوش با هم بودن است. زمانی را برای پیادهروی، ساختن کاردستی، دیدن فیلم، آماده کردن شام یا هر چیزی که با هم از آن لذت میبرید، اختصاص دهید. تعاملات روزانه ما، مکالمات، شوخیها، بوسیدن و بغل کردن ماست که به یادشان میماند.
هر روز بارها و بارها با خودتان تکرار کنید که من به اندازه کافی خوب هستم.