بافتهای فرسوده امروزی که روزگاری هسته اولیه شهرها بودند، با مشکلات عدیدهای دستوپنجه نرم میکنند؛ از یک طرف، بهخاطر فرسودگی، در زلزلهها خسارات جبرانناپذیری را به همراه خواهند آورد و از سوی دیگر، انواع مشکلات اجتماعی مانند بزهکاری، قاچاق و سایر ناهنجاریها حیات ساکنان را تهدید میکنند.
بیشتر بخوانید:
پس از زلزله بم اظهارات کارشناسانه زیادی از طرف مسئولان در مورد 72 هزار هکتار بافت فرسوده شهری عنوان شد و همه متفقالقول بر نوسازی این بافتها تأکید کردند، اما متأسفانه عدم هماهنگی دستگاهها و نبود عزم جدی در بخش اجرا باعث شد تا رفتهرفته هیچکدام از شعارهای قشنگ ازجمله نوسازی سالانه 10 درصد بافتهای فرسوده به عمل منتهی نشود. امروز نه از تسهیلات نوسازی خبری است و نه از اقدامات زیربنایی دستگاههای خدمترسان؛ خدمات هم محدود به تخفیف در عوارض صدور پروانه ساخت، آن هم در برخی از کلانشهرها مانند تهران شده است.
بانکها تسهیلات نمیدهند
در حوزه نوسازی بافتهای فرسوده برخلاف اظهارنظرهای جالبی که از طرف مسئولان منتشر میشود، خبری از نوسازی نیست. بخش اعظم دلخوشی مردم در نوسازی بافت فرسوده این است که میتوانند از تسهیلات بانکی استفاده کنند که آن هم به لطف بانکهای خصوصی دچار مشکلات عدیدهای شده است. یکی از ساکنان بافت فرسوده میگفت: مدتهاست دنبال تسهیلات نوسازی هستیم، اما بانکها عملاً کارشکنی میکنند. بخش جالب ماجرا آن جایی است که آنقدر تبلیغ میکنند که ساکنان خارج از محدوده بافت فرسوده آرزو میکنند که ای کاش آنها هم ساکن بافت فرسوده بودند تا از این همه تسهیلات و موهبت استفاده کنند، اما داخل که میشوی میبینی اینها سرابی بیش نیست. متأسفانه هر زمانی هم که خبرنگارها از مسئولان سؤال میپرسند، عنوان میکنند که نباید دولت مداخله کند؛ فرایند نوسازی باید مردممحور باشد، مدام هم از حقوق شهروندی صحبت میکنند. واقعاً حق شهروندی ما این است؟
سؤال من این است که آیا این معابر را باید مردم تعریض کنند یا مسئولان؟ آیا تسهیلات باید ازسوی دولت با همکاری بانکها داده شود یا مردم؟! چرا شورای پول و اعتبار پرداخت تسهیلات را تصویب میکند و بانکها کارشکنی میکنند؟! یعنی دولت از پس بانک برنمیآید؟!
آدمهای فرسوده در بافت فرسوده
آری باید پای حرف ساکنان بافت فرسوده نشست و برخی اوقات در بافت فرسوده پرسه زد تا عمق فاجعه عیان شود. آنجایی که فرسودگی ساختمانها به ساکنان هم سرایت کرده و انواع و اقسام بزهکاری را میتوان همزمان دید. محله هرندی در خیابان شوش تنها یک نمونه از بافتهایی است که پیامدهای اجتماعی و فرهنگی زیادی را به بار آورده است. باورش سخت است در قلب تهران، شاهد مصرف ماده مخدر زن و بچه، پیر و جوان در معابر و پارکهای این منطقه باشیم. علیرغم اینکه پلیس تمام سعی خود را در پاکسازی جامعه انجام میدهد، اما واقعیت این است که وضعیت از حد معمول وخیمتر است. همین نفوذناپذیری هم عملاً ورود به محلهها را دچار مشکل کرده است. بیچاره کسانی که بچههایشان را هر روز باید از کنار استعمالکنندگان و فروشندگان مواد مخدر برای رفتن به مدرسه عبور دهند.
مشکل عقبنشینی
درباره احتمال وقوع زلزله در تهران آنقدر بحث و مصاحبه و گزارش در روزنامهها و خبرگزاریها درج شده که نیازی به توضیح بیشتر مسأله نیست، اما برای ساکنان ساختمانهایی که با عبور یک کامیون از خیابان محل، خانهشان ممکن است فرو بریزد، یک کابوس تمامنشدنی است و در ادبیات محاورهشان بسیار به این درد مشترک اشاره میشود. قطعاً اغلب مالکان این ساختمانها قصد نوسازی ساختمانشان را دارند و بهشدت خطر واقف هستند، اما زمینههای لازم فراهم نیست؛ بهطور مثال، بسیاری از ساختمانها در بافت فرسوده متراژ پایین دارند و زمانی که برای گرفتن جواز ساخت به شهرداری مراجعه میکنند، به آنها گفته میشود باید بر اساس نقشه چند متر عقبنشینی کنند، درحالیکه عملاً با عقبنشینی زمینی برای ساختمانسازی باقی نمیماند.
مشکلات ثبتی؛ زمانبر و هزینهبر
مانع دیگر سد راه نوسازی به مشکلات ثبتی بازمیگردد. بسیاری از املاک فاقد سند هستند و زمانی که مالکان برای نوسازی اقدام میکنند، باید کفش آهنین بهپا کنند تا بتوانند سند بگیرند و تازه بعد از گرفتن سند شروع به ساختوساز کنند، چراکه املاک فاقد سند نمیتوانند از تخفیفهای مشخصشده و از همه مهمتر تسهیلات بانکی استفاده کنند. گرفتن سند علاوه بر اینکه هزینههای ساکنان بافت فرسوده را بهشدت افزایش میدهد، باعث تأخیر چندماهه و حتی چندساله میشود. حال تصور کنید کسی که برای ساختوساز داروندارش را فروخته تا از آسیب زلزله در امان بماند، به علت تورم مصالح ساختمانی عملاً بعد از یک سال قدرت پولش به کمتر از نصف رسیده است.
نفوذناپذیری هزینهها را افزایش میدهد
سالهاست به انبوهسازان و سرمایهگذاران توصیه میشود که بهجای ساختوساز در بیابانها که فاقد زیرساخت هستند، سراغ هستههای اولیه شهرها که زیرساختهای لازم مانند برق، آب، تلفن و … را دارند، بروند، اما در عمل سازندگان و سرمایهگذاران کمتر از این توصیه استقبال میکنند. پای حرف سازندگان اگر بنشینید متوجه میشوید که آنها معتقدند اگرچه تخفیف در صدور پروانه و تسهیلات بانکی به سازندگان این بافتها با هزار و یک مشکل و اماواگر داده میشود، به علت نفوذناپذیری عملاً هزینههای ساختوساز تا دو برابر افزایش مییابد و همین امر صرفه اقتصادی پروژه را از بین میبرد.
تصور کنید کوچهای که فقط با موتورسیکلت میشود از آن عبور کرد چگونه باید محل عبور و مرور ماشینآلات حمل مصالح باشد؟!
فقدان استراتژی دولت
مانع دیگر مربوط به فقدان استراتژی درست دولت است. در نوسازی بافت فرسوده بیش از 20 دستگاه بر اساس قانون وظیفه دارند، اما امروز شاهد فعالیت صرفاً شهرداری و شرکت مادر تخصصی عمران و بهسازی شهری آن هم بهصورت کجدارومریز هستیم و سایرین برای خود وظیفه و تکلیفی قائل نیستند. دولت محترم باید یکبار دیگر تمام نهادها را در ستاد بازآفرینی دور هم جمع کند و از آنها بخواهد بهصورت جدی پیگیر کارها در حداقل زمان و با حداقل هزینه باشند.
حرف آخر
سالهاست که مسئولان ما عنوان میکنند در کشور 72هزار هکتار بافت فرسوده داریم و هر ساله در اخبار گوناگون آمارهایی از نوسازی این بافتها مخابره میشود. با وجود این، بعد از چندین سال هنوز هم آمار نوسازی ارائهشده ازسوی مسئولان حاکی از وجود 72هزار هکتار بافت فرسوده در محدوده شهرهاست. این اتفاق بدین معناست که برنامهها و فعالیتهای صورتگرفته در این خصوص موفق نبوده و تقریباً به همان اندازه که نوسازی شده بر بافتهای فرسوده هم اضافه شده است. حال وقت آن رسیده مسئولان محترم به دنبال علل عدم موفقیت و از طرفی استفاده از تجارب موفق کشورهای دیگر بروند. واقعیت این است که کشورهای بسیاری شرایطی مشابه ما در زمینه بافتهای فرسوده تجربه کرده و با برنامه عملیاتی سنجیده موفق به بازآفرینی محلهمحور شدهاند و قطعاً اگر در کشور ما نگاه به بافتهای فرسوده، نگاه درآمدی نباشد، میتوان تغییرات بزرگی با همراهی مردم ایجاد کرد.
آقایان مسئول! علاج واقعه را باید قبل از وقوع کرد. قطعاً در صورت وقوع زلزله 6 ریشتری شاهد ریزش ساختمانهای محدوده بافتهای فرسوده در شهری مانند تهران خواهیم بود و ازآنجاییکه تقریباً 15 درصد جمعیت این کلانشهر در بافت فرسوده سکونت دارند، میتوان گفت شاهد فاجعه بزرگی خواهیم بود که به دلیل نفوذناپذیری معابر عملاً امدادرسانی هم غیرممکن خواهد شد. در آن زمان چند صد برابر امروز هم اگر هزینه کنید، نوشداروی بعد از مرگ سهراب خواهد بود و تاریخ قطعاً تا قرنها بعد شما را سرزنش میکند؛ پس بیایید تا دیر نشده دست در دست مردم با رفع موانعی که همه از آنها خبر داریم، برای بازآفرینی بافتهای فرسوده برنامهریزی کنید.